تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

بپرس از خودت.. "خوبی؟"

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۴ ق.ظ

 مانند اثری از اشک‌هایم

در گُنگ‌ترین حادثهٔ هر روزت..

مانند رفتن از یاد تو

با باد..

با باران..

یا منجمد شدن

در تلاطم بی‌رحم امواج..

مانند ستاره‌ای

که سوسوی بی‌انتهایش، راه به جایی نمی‌برد..

مانند کودکی که در خیابان گم شده

و کسی دست‌هایش را نمی‌گیرد..

یا پرنده‌ای

که تنها چند ثانیه تا سقوط فاصله دارد..

حال این روزهای من، مانند هزاران مثالی است که از در و دیوار بر سرمان آوار می‌شوند..

سر بر شانه‌ات که می‌گذارم، گریه امانم نمی‌دهد..

شب‌ها..

امان از این شب‌های لعنتی که به سپیده می‌رسند..

  • ۹۶/۰۴/۳۰
  • دیار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی