این که خودتون رو قبول دارید، خیلی عالیه.
اما اگه انتظار داشته باشید دیگران هم به همون اندازه قبولتون داشته باشن، یکم موضوع رو به سمت احمقانه بودن هدایت میکنه.
این که شما از اخلاقهای بدتون لذت میبرید و به هیچ عنوان قصد اصلاحشون رو ندارید؛ و سعی دارید با بهانههایی مثل «در این صورت دیگه خوبها به نظرم خوب نخواهند بود!» خودتون رو قانع کنید، به منِ نوعی هیچ ارتباطی نداره.
اما اگه من به همون دلایل، انتخاب کنم که دیگه در کنار شما نایستم، شما هم تبدیل میشید به آخرین آدمی که این موضوع میتونه بهش مربوط باشه.
و اگه به این ریاکشنها تحت عنوان «کینه به دل گرفتن!» نگاه میکنید، نشون میده که شعورتون در پذیرش آزادی فردی و احترام به آدمها، مثل قدرت درک هستهٔ انار از نظریهٔ نسبیته.
- ۰ نظر
- ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۰۴:۲۱