تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

پدربزرگ!

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۵۹ ق.ظ

 من هیچ‌وقت پدربزرگم رو ندیدم. اما قصه‌های زیادی ازش شنیدم.

مثلا این‌که از سیگاری‌های کاردرست اون زمان بوده. گاهی با خودم فکر می‌کنم، با وجود تنفر تمام خانواده از دود، من چطور سیگار می‌کشیدم؟ خب به هرحال یه چیزایی باید برای نوه‌ها به عنوان ارث گذاشته بشه!

مادربزرگم میگه، گاهی خیلی شبیه‌ش می‌شم. این که بیشتر رفتارام -جز این احساسات لعنتی- شبیه کوچک دیکتاتوری به اسم پدربزرگه! کسی که به موقع‌ش مهربون بوده و دلبری کرده واسه مادربزرگ. و کسی که به موقع‌ش اخم کرده تا بچه‌هاش ازش حساب ببرن..

عجیبه که دیگران بهت بگن، شبیه کسی هستی که هیچ‌وقت ندیدیش؟

  • ۹۶/۰۴/۲۷
  • دیار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی