تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

خودِ واقعی!

يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ

 آنقدر حالم خوب نیست که نمی‌دانم از چه بنویسم..

آنقدر احساساتم قاطی شده‌اند که..

گاهی با خودم می‌گویم، اگر در جایی دیگر به دنیا آمده بودم چه؟ با آدم‌های دیگر و تجربه‌های متفاوت.. آن‌وقت چه می‌شد؟ هنوز همانی بودم که هستم؟

اصلا مگر تجربه‌ها ما را می‌سازند؟ مگر مشکلات روحمان را شکل می‌دهند؟ اگر این‌گونه باشد، پس با کوچک‌ترین حرکتی، تبدیل می‌شویم به آدمی دیگر! خودمان نیستیم.. اصلا خودِ ما یعنی چه؟ مگر نه که از جنس تجربه‌ایم؟ پس از کجا می‌فهمیم خودِ واقعی‌مان این هست یا نه؟ اصلا واقعی هستیم یا آینه‌ای در برابر توهم؟ ما واقعا که هستیم؟

و عشق، هزارتویی مبهم بود.. که ما را رها کردند در آن و گفتند "تجربه کنید تا خودتان را پیدا کنید!" اصلا نشد بپرسیم "اگر خودمان را نخواهیم چه؟ اصلا مگر جز عشق، راه دیگری نیست؟" نشد بگوییم "چرا این همه بی‌رحمی؟ شما که روزی عاشق بوده‌اید! پس چرا می‌گذارید ما مبتلا به دردی شویم که درمانی ندارد؟"

ما را گذاشتند و رفتند.. رفتند و حرف‌هایمان را بلعیدیم.. حناق شدند، ماندند گوشهٔ گلوهای ترک‌خورده‌مان..

همان روز اول بود که فهمیدیم نباید منتظر پاسخ ماند!

حالا که رفته‌ایم.. حالا که عاشقیم.. یعنی کسی که به عنوان "خود" می‌شناسیم، واقعا خودمان هستیم..؟

  • ۹۶/۰۱/۲۰
  • دیار ..

نظرات  (۱)

  • نفر هفتادوسوم
  • سلام
    قدم رنجه کنید به دورهمی بلاگرها

    در ابرگروه تلگرامی وبلاگنویسان منتظرتونیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی