پرواز ..!
سیگارشُ رو پای لختم خاموش میکنه . آخ نمیگم . تیشرت خودش تنمه . گم شدم توش . صامت ، زل میزنم تو چشاش . نیشخند میزنه
"چیه؟ خوشت نیومد گربه کوچولو؟"
لب میزنم
"با تو ، هر کثافتی خوبه"
خوشش نیومده انگار . اخم میکنه . یه سیگار دیگه روشن میکنه . فکر میکنم که انقدر عمیق از من کام گرفته تا حالا؟ عصبی میشم . سیگارُ میگیرم از دستش . میذارم رو لبای خودم . با یه ابروی بالا رفته ، خیره نگام میکنه . دودُ تو صورتش فوت میکنم . این بار خوشش اومده انگار . چشاش برق میزنه . کبودیای گردنمُ نگاه میکنه . کار خود وحشیشه . پامون از نردههای تراس آویزونه . دیگه نگام نمیکنه
"پنج طبقهٔ ناقابله . پایهای؟"
خیرهش میشم
"گفتم که! با تو هر کثافتی خوبه . حتی جهنم"
میخنده . خندههاش زیادی دلبره . دستمُ محکم میگیره . فکر میکنم که کاش قبلا محکمتر دستمُ گرفته بود .
"حاضری!"
نمیپرسه ؛ خبر میده! پلک میزنم .
۳
۲
۱
پرواز!
- ۹۵/۱۱/۱۳