تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

آدم

يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۳۵ ب.ظ

 خب خب خب!

امروز دیدم نسبت به پزشک جماعت کلا عوض شد! میشه پزشک بود و نفهم بود . میشه پزشک بود و از یه فرد نوعی کمتر شعور داشت . میشه پزشک بود و تمام جامعه پزشک‌ها رو زیر سوال برد!

من این دید لعنتی رو با خودم عوض میکنم ‌. میشم یه پزشک که واقعا پزشکه! که واقعا با دل کار میکنه و حتی ذره‌ای پیِ مادیات نیست . من این تصور لعنتی رو عوض میکنم ..

قسمت جالب ماجرا ، اونجاست که وقتی داری از درد گریه میکنی ، بخوای به یکی بفهمونی ، این راهی که در پیش گرفته ، مال حیووناس نه آدما! وسط درد ، آدم بودنُ دیکته کردن به آدما چقدر سخت و مزخرفه!

چرا فکر میکنه من خرم؟ چرا فکر میکنه من هرزه‌م؟ دقیقا کجای راه لعنتی‌م اشتباه بوده که یه حیوون بخواد همچین حرفایی بهم بزنه؟ دوست دارم تو چشاش زل بزنم و بگم چرا انقدر حیوونی تو؟ کی میگه پسرا نمیتونن ج*ده باشن؟ امروز فهمیدم همه‌چی امکان پذیره!!

الان میتونم تا فردا غر بزنم و فحش بدم به اونی که این حیوون آدم‌نما رو تربیت کرد! ولی اصلا بیخیال! فکر من بیشتر از وجود این احمق ارزش داره!

فردا میرم اهواز . دیگه داستان این دندونم داره زیادی کشدار میشه! عفونت کرده و اگه تا یکی دو روز آینده خوب نشه ، میتونه بریزه تو بدنم و دار فانی رو وداع بگم!! عفونت کرده و این احمقایی که اینجا اسم پزشک رو لکه دار کردن ، نفهمیدن!

آخه خدایا ، نوکرتم ، این همه آدم واسه چی بود؟ چهارتا درست درمونشو می‌آفریدی که نه فحش بخورن ، نه گند بزنن به تصورات بقیه . آخه فدات شم ، توام داری کیفیت رو فدای کمیت میکنی! چی میشد ته تهش ده بیستا آدم بودن ، که میشد از حیوون ، جدا فرضشون کرد؟ ولی خب بازم تو بیشتر میدونی خودت . هرکاری فکر میکنی درسته بکن! منم وایمیستم اینجا و نظرمو میگم!!

و تهش درد درد درد .. اگه این دندون منو نکشت و ختم به خیر و اینا شد ، میشم بچه خلف مامان و بابا! دیگه اصن فقط میگم چشم!! تو خوب شو فقط!

پ.ن:

ای زخمِ دلخراش لب از خون دل ببند     

دیگر قرار نیست کسی باخبر شود

#فاضل_نظری

  • ۹۵/۱۱/۱۰
  • دیار ..

نظرات  (۱)

سلام 
بیست اسفند تولده همسرمه
اسمش سید محمدرضاست.
طلبه ی حوزه ست
داره کچل میشه :-)
تازگیا دندون درد داشته...
من و آقا سید محمد تا بیستم اسفند ماه قراره از هم دور و بی خبر باشیم بنا ب دلایلی...
حالا من میخام برا تولدشون غافلگیرش کنم.
متولد ۱۳۷۰ هست فک نکنم بتونم ۱۳۷۰ تا تبریک و آرزوی خوب براش جمع کنم...
میشه حداقل شما یکی از ۷۰ نفری باشی ک آرزوی خوب میکنه براش؟
یه پست گذاشتم تو وبم پست ثابته با این عنوان ک سوپرایز همینجاست...
اگ ب اسم خودت نظر بذاری قول میدم تا ۴۰ شب بعد از نماز شب اسمتو بگم دعای خوب کنم برات...
میگن دعای بنده ها در حق هم زودتر اجابت میشه :-)
چ بیای چ نیای ممنونم ک خوندیم رفیق
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی