آدم
خب خب خب!
امروز دیدم نسبت به پزشک جماعت کلا عوض شد! میشه پزشک بود و نفهم بود . میشه پزشک بود و از یه فرد نوعی کمتر شعور داشت . میشه پزشک بود و تمام جامعه پزشکها رو زیر سوال برد!
من این دید لعنتی رو با خودم عوض میکنم . میشم یه پزشک که واقعا پزشکه! که واقعا با دل کار میکنه و حتی ذرهای پیِ مادیات نیست . من این تصور لعنتی رو عوض میکنم ..
قسمت جالب ماجرا ، اونجاست که وقتی داری از درد گریه میکنی ، بخوای به یکی بفهمونی ، این راهی که در پیش گرفته ، مال حیووناس نه آدما! وسط درد ، آدم بودنُ دیکته کردن به آدما چقدر سخت و مزخرفه!
چرا فکر میکنه من خرم؟ چرا فکر میکنه من هرزهم؟ دقیقا کجای راه لعنتیم اشتباه بوده که یه حیوون بخواد همچین حرفایی بهم بزنه؟ دوست دارم تو چشاش زل بزنم و بگم چرا انقدر حیوونی تو؟ کی میگه پسرا نمیتونن ج*ده باشن؟ امروز فهمیدم همهچی امکان پذیره!!
الان میتونم تا فردا غر بزنم و فحش بدم به اونی که این حیوون آدمنما رو تربیت کرد! ولی اصلا بیخیال! فکر من بیشتر از وجود این احمق ارزش داره!
فردا میرم اهواز . دیگه داستان این دندونم داره زیادی کشدار میشه! عفونت کرده و اگه تا یکی دو روز آینده خوب نشه ، میتونه بریزه تو بدنم و دار فانی رو وداع بگم!! عفونت کرده و این احمقایی که اینجا اسم پزشک رو لکه دار کردن ، نفهمیدن!
آخه خدایا ، نوکرتم ، این همه آدم واسه چی بود؟ چهارتا درست درمونشو میآفریدی که نه فحش بخورن ، نه گند بزنن به تصورات بقیه . آخه فدات شم ، توام داری کیفیت رو فدای کمیت میکنی! چی میشد ته تهش ده بیستا آدم بودن ، که میشد از حیوون ، جدا فرضشون کرد؟ ولی خب بازم تو بیشتر میدونی خودت . هرکاری فکر میکنی درسته بکن! منم وایمیستم اینجا و نظرمو میگم!!
و تهش درد درد درد .. اگه این دندون منو نکشت و ختم به خیر و اینا شد ، میشم بچه خلف مامان و بابا! دیگه اصن فقط میگم چشم!! تو خوب شو فقط!
پ.ن:
ای زخمِ دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
#فاضل_نظری
- ۹۵/۱۱/۱۰