اولین پست
این اولیشه!
مونده تا عادت کنم به این فضا . ولی قطعا زیاد طول نمیکشه .
حرف زیاد دارم . ولی بمونه واسه وقتش ..
من همیشه صفحه اول دفتر خاطراتمو خالی میذارم . اما اینجا دفتر نیست و این عجیب داره آزارم میده!
واسه گندم مینویسم . گاهی هم واسه خودم . اما من خیلی وقته که با گندم معنا پیدا میکنم . مهم نیست که حس من و اون یکی نیست . مهم اینه که خودش هنوز هست ، حتی وقتایی که کسی نمیبینتش!
از گندم زیاد حرف میزنم حالا . از بودنش . از زیبایی بی مانندش . از عشقی که بهش دارم و نداره .. از چشماش . آخ چشماش!
چند روز دیگه تولدشه . 23 آذر . کلی برنامه داشتم واسه اون روز . اما نمیشه . چون هدیه ای که قرار بود بهش بدم ، مورد علاقه ش نیست و من کاری ازم برنمیاد .
دیشب داشتم چت های خیلی وقت پیشمون رو میخوندم . به یه جا رسیدم . نوشته بود "تو بیشتر از بقیه همیشه میفهمیدی منو....ولی نبودی....برای همین خیلی درگیر اون آدمه بودم :)) آدمی که بفهمه :)" کلی گریه کردم واسه این جمله . یکی واسه نبودنم و دیگه واسه اینکه اون الان شاهین رو داره . کسی که صد برابر من اونو میفهمه . و من هیچوقت به اندازه قبل براش مهم نمیشم . پس هیچوقت دیگه این جمله رو ازش نمیشنوم!
گندم برای من خود آرامشه . منو بلده . به معنای واقعی کلمه . اما من براش فقط یه رفیقم و دروغه اگه بگم این "فقط" رفیق بودن منو به مرز جنون نمیرسونه .
جمعه حالم خیلی بد بود . یعنی افتضاح! من عادت دارم با غریبه ها حرفامو در میون بذارم . چون راجع به گندم بود ، نمیتونستم به خودش چیزی بگم . پس با فاطمه حرف زدم . یه نفر که پارسال تو آریان علم همکلاسیم بود و امسال خیلی اتفاقی کلاس فیزیکمونم مشترکه . براش از حسم گفتم . از این که چقدر دیوانه وار میخوام گندم رو . میدونی چی گفت؟ گفت من تا حالا هیچوقت یه دختر و ندیدم که اینقدر دیوونه ی یه پسر باشه . چه برسه به این که یه دخترو بخواد! بهش گفتم حتی فکر بودن گندم با کسی منو دیوونه میکنه اما اگه خوشحال باشه ، حاضرم بمیرم . چه برسه به این که بخوام با یه نفر دیگه ببینمش .
کلی حرف زدم باهاش . کلی حرف زد برام . گفت منو درک میکنه و اصلا به نظرش بیمار نیستم (چیزی که تو این چند وقت از خیلیا بدون این که حس منو بدونن ، خواسته و ناخواسته شنیدم) و فقط کمی متفاوتم و این اصلا چیز بدی نیست .
خوبه که حداقل یه نفر درک میکنه و برچسب نمیزنه!
سرم به شدت درد میکنه و نگاه کردن به مانیتور مثل سمه برام! فردا ادامه میدم . البته اگه هنوز حرفی داشتم ..
- ۹۵/۰۹/۱۳