تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

 + امروز رفتم پیش مامان..

- جدی؟ چه خوب!

+ اون الان کجاست؟

- کجا، کی..؟

+ مری کجاست؟ فکر می‌کنی جای دیگه‌ای هم وجود داره؟ بعد از مرگ؟

- داری ازم می‌پرسی که به خدا اعتقاد دارم یا نه؟

+ داری؟

- من هفتاد و دو سالمه. با سرطان مرحله چهار. انتخاب دیگه‌ای هم دارم؟


🎬The judge

 یادت رد شد..

برگی افتاد از افرایی

ایوان پر شد از تنهایی

بادی خیزید و آرامید

برفی آشفته می‌بارید

دستانِ هوا از بوی تو پوچ..


+ ایوان پر شد از تنهایی..

- خوش به حال تنهایی که تو ایوونت خونه داره..


یادته؟


دستانِ لعنتیِ هوا از بوی لعنتی‌ترِ تو پوچ..