تاریک‌خانهٔ کوچک من..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

جایی برای حرف زدن، بدون انتظار جواب..

عطای جهان را به لقایش بخشیدیم..
شاید روزی بیاید
که در ازدحام اتفاق‌های غیر منتظرهٔ زندگی‌تان
یاد ما بیفتید
و اندکی دلتنگ شوید..

پیام های کوتاه

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

 عادل مشرقی:

"زن ما نشو! نمی‌خواد زن ما بشی... ولی اگه خواستی زن یکی از این تاپاله ها بشی، یکی رو پیدا کن که خاطرتُ بخواد؛ عین من!

پات بشینه، یکی رو پیدا کن حالتُ نگیره... مثل من!

اذیتت نکنه... یه تاپاله‌ای که آدم باشه...

هر موقع که یه تاپالهٔ این شکلی پیدا کردی، بیا سراغ من. اون‌وقت خودم دستتُ می‌ذارم تو دستش!

نوکرتم هستم... برات عروسی می‌گیرم، بابا کرمم می‌رقصم!"


سالاد فصل - فریدون جیرانی

 آخر چگونه از خیالت بگذرم؟

ای آخرین رویا..

من بی تو از رویای خود تنهاترم

تنهاتر از اینم مکن..


غمگینم

غمگینم

غمگین..


در اشک من بنشین..

 می‌دانی؟

من خیلی وقت است که خسته‌ام..

و آدمی خسته، نمی‌تواند عاشق باشد!

آدم خسته، تنها می‌دود به امید خط پایان..

که هرشب، پوچی را در آغوش می‌گیرد تا بگذرد..

تا فقط بگذرد..

این روزهایم را اگر باور نمی‌کنی، به یاد روزهایی باش که هر چه خواستم و تلاش کردم، نشد..

به من حق بده که دانه دانهٔ خستگی‌هایم را روی هم بگذارم، تا همه را یک‌جا دور بریزم و دوباره از نو متولد شوم..

دوباره از نو دوستت بدارم..

و دوباره از نو تجربه‌ات کنم..

آدم خسته‌ای مثل من، زمان می‌خواهد تا خستگی‌هایش را دود کند، پوچ کند و از نو زندگی را درک کند..

من اما با تمام خستگی‌های خسته‌کننده‌ام، طاقت دوری‌ات را، هرچند کوچک ندارم..

حالا که برایم رفیقی، حرمتی چندین برابر از زمانی که عاشقت بودم، برایت قائلم..

و اگر روزی، سدی میان‌مان قد علم کرد، قسم می‌خورم که با تمام وجود از صحنهٔ روزگار محوش کنم..

خواه آدم باشد

خواه حسی غریب یا آشنا

خواه همانی باشد که می‌دانی

خواه همانی باشد که می‌دانم

خواه خودم باشم..

 مردی درون مغز من مشغول وراجی ست

با بند بند روح من سرگرم حلاجی ست

گندی که بالا آمده تاثیر یک ناجی ست:

شاید پس از مرگت جهان بهتری باشد


سوت قطاری که سفیر مرگ را برده

نیچه کتاب فیلسوفان مرا خورده

دیگر خدای جانماز مادرم مرده

شاید پس از مردن جهان بهتری باشد


در تخت می‌خوابی ولی کابوس می‌بینی

از اجتماع ترس‌ها در باوری دینی

پوچی و این پوچی ندارد هیچ تضمینی

شاید پس از مرگم جهان بهتری باشد


سرپیچی از قانون مرگ و میر اجباری

با قرص‌ها خوابیده‌ام از فرط ناچاری

دست از سر این بنده‌ٔ عاصی که برداری

شاید پس از مرگش جهان بهتری باشد

شاید اجل دست خدای دیگری باشد


#بهار_امیدی